اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر انگیزش تحصیلی، خودکارآمدی تدریس و اضطراب امتحان در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان
مقدمه و هدف: دانشجویان دانشگاه فرهنگیان ممکن است به دلیل مواجهه با چالشهای تحصیلی در انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی تدریس افت کنند و میزان اضطراب امتحان آنان افزایش یابد. بنابراین، هدف این مطالعه تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر انگیزش تحصیلی، خودکارآمدی تدریس و اضطراب امتحان در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان بود.
روششناسی: این پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دانشجویان دانشگاه فرهنگیان مرکز آموزش عالی شیخ انصاری دزقول در سال تحصیلی 4-1403 بودند. حجم نمونه 40 نفر محاسبه که پس از بررسی ملاکهای ورود به مطالعه با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقهای تحت آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای گردآوری دادهها از مقیاس انگیزش تحصیلی (والرند و همکاران، 1992)، مقیاس خودکارآمدی معلم (اسکالویک و اسکالویک، 2007) و پرسشنامه اضطراب امتحان (ساراسون و ساراسون، 1990) استفاده شد. دادههای پژوهش حاضر با روشهای خیدو و تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرمافزار SPSS-26 تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که بین دانشجویان گروههای آزمایش و کنترل از نظر سال چندم دانشگاه و سن تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0P>). همچنین، آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی باعث افزایش انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی تدریس و کاهش اضطراب امتحان در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان شد (001/0P<).
نتیجهگیری: طبق نتایج این مطالعه، مشاوران و روانشناسان تحصیلی میتوانند از روش آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی در کنار سایر روشهای آموزشی موثر جهت بهبود ویژگیهای مرتبط با تحصیل بهویژه افزایش انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی تدریس و کاهش اضطراب امتحان استفاده نمایند.
پیشبینی پدیده وابستگی به ابزارهای هوش مصنوعی بر اساس مولفههای وابستگی به تلفن همراه در دانشجویان (مطالعه موردی: ChatGPT)
مقدمه و هدف: امروزه، استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی و تلفن همراه رشد چشمگیری داشته باست. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف پیشبینی پدیده وابستگی به ابزارهای هوش مصنوعی (مطالعه موردی ChatGPT) بر اساس مولفههای وابستگی به تلفن همراه در دانشجویان انجام شد.
روششناسی: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش همه دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان شهر کاشان در سال تحصیلی 5-1404 بودند که تعداد 350 نفر از آنها با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش حاضر شامل فرم اطلاعات جمعیتشناختی، پرسشنامه محققساخته وابستگی به ابزارهای هوش مصنوعی و مقیاس اعتیاد به تلفن همراه (کو، 2009) بودند. دادههای این مطالعه با روش ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با مدل همزمان در نرمافزار SPSS-27 در سطح معناداری 05/0 تحلیل شدند.
یافتهها: یافتههای مطالعه حاضر نشان داد که همه مولفههای وابستگی به تلفن همراه شامل کنارهگیری/ تحمل، بدکارکردی زندگی و اجبار/ اصرار با وابستگی به ابزارهای هوش مصنوعی در دانشجویان رابطه مثبت و معنادار داشتند (001/0P<). همچنین، یافتههای دیگر این مطالعه نشان داد که مولفههای وابستگی به تلفن همراه توانستند 42 درصد از تغییرهای وابستگی به ابزارهای هوش مصنوعی در آنان را پیشبینی نمایند (001/0P<).
نتیجهگیری: طبق یافتههای این مطالعه برای کاهش وابستگی به ابزارهای هوش مصنوعی میتوان از طریق کارگاههای آموزشی زمینه را برای کاهش وابستگی به تلفن همراه در دانشجویان فراهم نمود.
رابطه هوش معنوی و توانمندیهای منش با بهزیستی روانشناختی از طریق هویت زنانه مبتنی بر الگوی سوم
مقدمه و هدف: بهزیستی روانشناختی نشاندهنده سلامت فردی و اجتماعی است که تحت تاثیر عوامل مختلفی میباشد. در نتیجه، هدف این مطالعه بررسی رابطه هوش معنوی و توانمندیهای منش با بهزیستی روانشناختی از طریق هویت زنانه مبتنی بر الگوی سوم بود.
روششناسی: این مطالعه مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه این پژوهش شامل همه دانشجویان زن دانشگاههای شهر تهران در سال تحصیلی 3-1402 بودند که 380 دانشجو با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش حاضر شامل پرسشنامه هوش معنوی (عبداللهزاده و همکاران، 1388)، مقیاس توانمندیهای منش (پترسون و سلیگمن، 2004)، مقیاس بهزیستی روانشناختی (ریف، 1989) و پرسشنامه محققساخته هویت زنانه مبتنی بر الگوی سوم بودند. دادههای این مطالعه با روش مدلسازی معادلات ساختاری در نرمافزارهای SPSS و AMOS نسخه 25 تحلیل شدند.
یافتهها: یافتههای این پژوهش نشان داد که مدل رابطه هوش معنوی و توانمندیهای منش با بهزیستی روانشناختی از طریق هویت زنانه مبتنی بر الگوی سوم برازش مناسبی داشت. همچنین، اثر مستقیم هوش معنوی و توانمندیهای منش بر هویت زنانه و اثر مستقیم هویت زنانه بر بهزیستی روانشناختی مثبت و معنادار بود (05/0P<)، اما اثر مستقیم هوش معنوی و توانمندیهای منش بر بهزیستی روانشناختی معنادار نبود (05/0P>). علاوه بر آن، اثر غیرمستقیم هوش معنوی و توانمندیهای منش با بهزیستی روانشناختی از طریق هوی زنانه مثبت و معنادار بود (05/0P<).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این پژوهش برای افزایش بهزیستی روانشناختی میتوان زمینه را برای بهبود و ارتقای هوش معنوی، توانمندیهای منش و هویت زنانه از طریق کارگاههای آموزشی فراهم نمود.
بازنمایی اختلالات روانی در سینمای داریوش مهرجویی: مطالعه تحلیلی سه فیلم گاو، هامون و پری
مقدمه و هدف: اختلالات روانی در فیلمهای کارگردان بسیاری از جمله داریوش مهرجویی مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین، هدف این پژوهش بررسی چگونگی بازنمایی اختلالات روانی در سینمای داریوش مهرجویی از طریق مطالعه تحلیلی سه فیلم گاو، هامون و پری بود.
روششناسی: این پژوهش توصیفی از نوع کیفی بود. پژوهش حاضر سه فیلم گاو، هامون و پری را با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و با استفاده از مدل نشانهشناسی و مطالعات فرهنگی و اجتماعی فیسک، مدل رمزگان فنی و اجتماعی سلبی و کاودری و مدل عناصر ارتباطی و نشانههای بصری و روایی مرتبط با اختلالات روانی بارت مورد بررسی قرار داد. این پژوهش در راستای پاسخ به سوالهایی درباره شناخت اختلالات روانی و تلاش برای درمان، وجود پیامهای سلامت روان و مراجعه به متخصص، نحوه برخورد خانواده و اطرافیان، نحوه برخورد جامعه، ناپایداری، ناسازگاری و جامعهستیزی و نقش متخصصان روانپزشکی و روانشناختی در درمان انجام شد. دادهها از طریق مشاهده مشاهده متن بصری، گفتگو و نمادهای سینمایی گردآوری و با روش تحلیل محتوا تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که داریوش مهرجویی در این سه فیلم، بازنماییهای متفاوتی از اختلالات روانی ارائه داد که هر یک بازتاب نگرشها و بسترهای اجتماعی و فرهنگی زمان خود بودند.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشاندهنده وضع موجود اختلالات روانی زمان خود است که این نتایج میتواند به متخصصان و برنامهریزان کشور در شناخت وضع موجود و طراحی برنامههایی برای بهبود آن کمک کند.
اثربخشی بسته توانمند سازی فردی مبتنی بر هوش متبلور ماهر بر هوش شخصیتی و مهارت حل تعارض در زنان خیانت دیده
هدف پژوهش حاضر بررسی و تعیین اثربخشی بسته توانمند سازی فردی مبتنی بر هوش متبلور ماهر بر هوش شخصیتی و مهارت حل تعارض در زنان خیانت دیده بود. روش مطالعه حاضر نیمه آزمایشی بود و از طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان اسیب دیده از خیانت زناشویی مراجعه کننده به کلینیک های منطقه 1 شهر تهران در سال-1404 1403 ذر بازه زمانی 3 ماه تابستان بود. 30 نفر از این زنان که شرایط ورود به پژوهش را داشتند، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل جایگزین شدند. بسته توانمند سازی فردی مبتنی بر هوش متبلور ماهر(ظلی ، سعادتی شامیر و کاظمی، 1403) 14 جلسه ۹۰ دقیقه ای بود و ابزار گردآوردی داده ها هوش شخصیتی( سعادتی شامیر ،1401( و مهارت حل تعارض ( رحیم 2001) بود که در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه توسط آزمودنیها تکمیل شدند. داده های پژوهش با از استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری و تحلیل واریانس چند متغیری انجام شد. نتایج نشان داد که بسته توانمند سازی فردی مبتنی بر هوش متبلور ماهر بر بهبود هوش شخصیتی و افزایش مهارت حل تعارض در زنان خیانت دیده در پایان درمان و بعد از پیگیری یک ماهه مؤثر واقع شدند. نتایج این مطالعه حمایت تجربی مناسبی را برای استفاده از بسته توانمند سازی فردی مبتنی بر هوش متبلور ماهر در زنان خیانت دیده فراهم آورد. بر این اساس پیشنهاد میشود مشاوران خانواده و زوج درمانگران از این رویکرد در جهت ارتقاء هوش شخصیتی و مهارت حل تعارض در زنان خیانت دیده بهره بگیرند.
پیشبینی انگیزش تحصیلی بر اساس سرزندگی تحصیلی، استحکام روانی و بهزیستی اجتماعی نوجوانان
مقدمه و هدف: انگیزش تحصیلی نقش مهمی در سایر متغیرهای تحصیلی و غیرتحصیلی در نوجوانان دارد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف پیشبینی انگیزش تحصیلی بر اساس سرزندگی تحصیلی، استحکام روانی و بهزیستی اجتماعی نوجوانان انجام شد.
روششناسی: این مطالعه مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش همه دانشآموزان دوره دوم متوسطه شهر اهواز در سال تحصیلی 4-1403 بودند که 500 نفر از آنها با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس انگیزش تحصیلی (والرند و همکاران، 1992)، پرسشنامه سرزندگی تحصیلی (دهقانیزاده و حسینچاری، 1391)، پرسشنامه استحکام روانی (کلوف و همکاران، 2002) و پرسشنامه بهزیستی اجتماعی (کییز، 2004) بودند. دادههای این مطالعه با روش ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با مدل همزمان در نرمافزار SPSS-29 در سطح معناداری 05/0 تحلیل شدند.
یافتهها: یافتههای این پژوهش نشان داد که سرزندگی تحصیلی، استحکام روانی و بهزیستی اجتماعی با انگیزش تحصیلی نوجوانان رابطه مثبت و معنادار داشتند (001/0P<). همچنین، متغیرهای سرزندگی تحصیلی، استحکام روانی و بهزیستی اجتماعی بهطورمعناداری توانستند 42 درصد از تغییرهای انگیزش تحصیلی آنان را پیشبینی کنند (001/0P<).
نتیجهگیری: با توجه به نقش متغیرهای سرزندگی تحصیلی، استحکام روانی و بهزیستی اجتماعی در پیشبینی انگیزش تحصیلی نوجوانان، برای بهبود انگیزش تحصیلی آنان میتوان برنامههای برای ارتقای سرزندگی تحصیلی، استحکام روانی و بهزیستی اجتماعی طراحی و اجرا نمود.
اثربخشی طرحواره درمانی بر اختلالات اضطرابی دوران کودکی
مقدمه و هدف: دوران کودکی با اختلالهای زیادی از جمله اختلالهای اضطرابی همراه است. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف، تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر اختلالات اضطرابی دوران کودکی انجام شد.
روششناسی: این پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه پژوهش حاضر همه کودکان 12-8 ساله مبتلا به اختلالات اضطرابی مراجعهکننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر بابل در سال 1403 بودند. تعداد 30 کودک با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 16 جلسه 90 دقیقهای تحت طرحواره درمانی قرار گرفت و گروه گواه در لیست انتظار برای آموزش ماند. دادهها با نسخه کوتاه مقیاس اضطراب کودکان اسپنس (آهلن و همکاران، 2018) گردآوری و با روشهای تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرمافزار SPSS تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که طرحواره درمانی باعث کاهش اختلال اضطراب و همه مولفههای آن شامل اختلال اضطراب جدایی، اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال پانیک، فوبی خاص و اختلال اضطراب فراگیر در کودکان شد و نتایج در مرحله پیگیری نیز حفظ شد (01/0P<).
نتیجهگیری: طبق نتایج پژوهش حاضر، درمانگران و متخصصان حوزه سلامت کودکان میتوانند از روش طرحواره درمانی در کنار سایر روشهای درمانی برای کاهش اختلالات اضطرابی کودکان استفاده کنند.
اثربخشی آموزش تنظیم شناختی هیجان بر بدتنظیمی هیجان و علائم بیماران فیبرومیالژی
مقدمه و هدف: فیبرومیالژی یک اختلال مزمن و چندوجهی است که میتواند در تنظیم هیجان نیز نقش داشته باشد. بنابراین، هدف این مطالعه تعیین اثربخشی آموزش تنظیم شناختی هیجان بر بدتنظیمی هیجان و علائم بیماران فیبرومیالژی بود.
روششناسی: این پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش بیماران زن فیبرومیالژی مراجعهکننده به کلینیکهای درد و روماتولوژی شهر تهران در سال 1404 بودند. نمونه این پژوهش 40 نفر بودند که با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقهای بهصورت گروهی با روش تنظیم شناختی هیجان آموزش دید و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش ماند. دادهها با مقیاس دشواریها در تنظیم هیجان (گراتز و روئمر، 2004) و پرسشنامه تاثیر فیبرومیالژی تجدیدنظرشده (بنت و همکاران، 2009) گردآوری و با روشهای کایاسکوئر، آزمون تی و تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرمافزار SPSS-29 تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج حاکی از آن بود که بیماران فیبرومیالژی گروههای آزمایش و کنترل از نظر سن، مدت بیماری، وضعیت تأهل و سطح تحصیلات تفاوت معناداری نداشتند (05/0P>). همچنین، آموزش تنظیم شناختی هیجان باعث کاهش بدتنظیمی هیجانی و علائم بیماری فیبرومیالژی شد (001/0P<).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج مذکور، درمانگران میتوانند از روش آموزش تنظیم شناختی در کنار سایر روشهای آموزشی برای بهبود ویژگیهایی مانند بدتنظیمی هیجانی و علائم بیماری فیبرومیالژی استفاده نمایند.
دربارهی مجله
مجله روانشناسی انگیزش، رفتار و سلامت یک نشریه علمی-پژوهشی بینالمللی با دسترسی آزاد (Open Access) است که بهصورت فصلنامه منتشر میشود و به انتشار مقالات با کیفیت بالا در حوزههای روانشناسی انگیزشی، علوم رفتاری و روانشناسی سلامت اختصاص دارد. این مجله بستری برای تعامل علمی میان پژوهشگران، متخصصان سلامت، روانشناسان و علاقهمندان به مطالعات رفتاری فراهم میآورد تا با بررسی فرآیندهای انگیزشی و پیامدهای رفتاری و سلامتمحور، به تولید دانش نوین بپردازند.
مجله از مقالات پژوهشی تجربی، نظری، مروری و روششناختی استقبال میکند و پذیرای روشهای متنوع پژوهشی از جمله کمی، کیفی، ترکیبی، تجربی، طولی و مداخلهمحور است. همچنین مقالات مفهومی و فراتحلیلها نیز مورد پذیرش قرار میگیرند.
فرآیند داوری در این مجله بهصورت داوری دوسوکور و توسط دو یا سه داور متخصص انجام میپذیرد تا اعتبار علمی، نوآوری و اصالت مطالب منتشرشده حفظ شود. مقالاتی که با رویکرد میانرشتهای به تعامل روانشناسی با علوم سلامت، آموزش، جامعهشناسی، علوم اعصاب یا اقتصاد رفتاری میپردازند نیز در اولویت قرار دارند.
درباره مجله " روانشناسی انگیزش، رفتار و سلامت"
- صاحب امتیاز: انجمن مطالعات هوش و استعداد ایران
- وضعیت چاپ: الکترونیکی
- دوره چاپ: فصلنامه
- زبان مجله: فارسی همراه با خلاصه مبسوط انگلیسی
- نوع مجله: علمی- پژوهشی
- دسترسی به مقالات: رایگان
- نوع داوری: دوسو ناشناس (حداقل دو داور)
- مدت زمان بررسی اولیه: 3 الی 5 هفته
- زمان داوری: 2 تا 3 ماه
- هزینه داوری: ندارد
- ایمیل مجله: admin@journaltesd.com